هوای نگاه یتیم بی پدر دارد
سکوت شب و صحرا چقدر تاریکند
دوباره گرگ بیابان چه حیله ها بسر دارد
صدا نوای نفس های رو به ارامش
خدا از این ترنم قران چه در نظر دارد
نگاه کن نوازش چشمان ابی مهتاب
کنار روایت قران چقدر اثر دارد
نوای اشنا؛نگاه کودکانه اش سر خرد
به نیزه ی سرخی که ریش و سر دارد
میان نگاه کودکانه از خدا پرسید
خدا چه نیازی به خیر و شر دارد
پدر کجاست این صدای بابا است
بگو تو عمه ، که قران چنین زبر دارد
مگر نگفتی از پدر که رهرو عشق است
مگر نه اینکه شنیدم که یک سفر دارد
دوستان این شعر ادامه دارد ولی .............. الان نمیتوانم کاملا بزارم
نظرات شما عزیزان: